آن که دواتها را بسازد، و دویت گر امالۀ آن. (آنندراج). دواتساز، آنکه از برنج ظرفهای چون آفتابه و سماور و سینی و گلدان و غیره کند و نیز ظروف فلزین را آب نقره دهد. آنکه از فلزات چون نقره وطلا و روی و برنج، ادوات و آلات و اوانی کند. زرگر. - بازار دواتگران، نام بازاری به تهران. (یادداشت مؤلف)
آن که دواتها را بسازد، و دویت گر امالۀ آن. (آنندراج). دواتساز، آنکه از برنج ظرفهای چون آفتابه و سماور و سینی و گلدان و غیره کند و نیز ظروف فلزین را آب نقره دهد. آنکه از فلزات چون نقره وطلا و روی و برنج، ادوات و آلات و اوانی کند. زرگر. - بازار دواتگران، نام بازاری به تهران. (یادداشت مؤلف)
دوات دارنده. همان که در عرف حال آن را قلمدان بردار گویند. (آنندراج). حامل دوات. نگهدارندۀ دوات، منشی. دبیر. آنکه دوات دارد و بکار برد و توسط آن نویسد. منصبی بوده در دربار پادشاهان قدیم ایران خاصه در دربار غزنویان. متصدی دوات و قلمدان سلطنتی. دواتی. داوی. دویت دار. (از یادداشت مؤلف) : رقعه بنمودم دواتدار را گفت بستان، بستد و به امیرداد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 161). پیش بردم و دواتدار بستد و او بخواند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 644). چو درّ و سحر به مشک سیه برآمیزی دواتدار تو زیبد نبیرۀ مشکان. امیرمعزی (از آنندراج). به پیش کاتب وحیش دواتدار خرد به فرق حاجب بارش نثار بارخدا. خاقانی. رجوع به دواتی شود. فصل هفتم، در بیان شغل مقرب الخاقان دواتدار مهرانگشتر آفتاب اثر، ارقام بیاضی و دفتری را واقعه نویسان طغرا می کشند، مشارالیه به مهر مهرآثار می دهد... و در مجلس عام در صف قورچیان یراق، در پهلوی دواتدار قدیمی که دواتدار پروانه جات است ایستاده می شود. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 26). فصل هشتم، در بیان شغل مقرب الخاقان دواتدار ارقام و احکام و پروانجات که عالیجاه منشی الممالک طغرا می کشد مهر دادن آن مختص دواتدار مذکور است... و جای او که می ایستد آن است که در صف قورچیان یراق، در پهلوی قورچی صدق که مهردارمهر ’شرف نفاذ’ نیز بوده ایستاده می شد. (تذکره الملوک صص 26- 27). دواتدار احکام مبلغ بیست وچهار تومان و.... مواجب و تیول و به شرح زیر رسوم داشته. (تذکره الملوک ص 57). دواتدار ارقام مبلغ چهل وسه تومان و یکهزار و کسری مواجب و تیول و به دستور دواتدار احکام رسوم داشته. (تذکره الملوک ص 58). - دواتدار احکام، دواتدار مهرانگشت آفتاب اثر. در سازمان اداری حکومت صفویه به کسی اطلاق می شده که مهر بیضی شکل پادشاه را در اختیار داشته و همواره ملازم و نزدیک خدمت سلطان بوده و در کمربند یاشال خود دوات، و در داخل جبۀ خویش کاغذ مهیا داشته و مستعد تحریر فرامین شاه و مهر زدن بدانها بوده است. (از سازمان اداری حکومت صفوی ص 119). - دواتدار مهرانگشت آفتاب اثر، دواتدار احکام. رجوع به ترکیب دواتدار احکام شود
دوات دارنده. همان که در عرف حال آن را قلمدان بردار گویند. (آنندراج). حامل دوات. نگهدارندۀ دوات، منشی. دبیر. آنکه دوات دارد و بکار برد و توسط آن نویسد. منصبی بوده در دربار پادشاهان قدیم ایران خاصه در دربار غزنویان. متصدی دوات و قلمدان سلطنتی. دواتی. داوی. دویت دار. (از یادداشت مؤلف) : رقعه بنمودم دواتدار را گفت بستان، بستد و به امیرداد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 161). پیش بردم و دواتدار بستد و او بخواند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 644). چو درّ و سحر به مشک سیه برآمیزی دواتدار تو زیبد نبیرۀ مشکان. امیرمعزی (از آنندراج). به پیش کاتب وحیش دواتدار خرد به فرق حاجب بارش نثار بارخدا. خاقانی. رجوع به دواتی شود. فصل هفتم، در بیان شغل مقرب الخاقان دواتدار مهرانگشتر آفتاب اثر، ارقام بیاضی و دفتری را واقعه نویسان طغرا می کشند، مشارالیه به مهر مهرآثار می دهد... و در مجلس عام در صف قورچیان یراق، در پهلوی دواتدار قدیمی که دواتدار پروانه جات است ایستاده می شود. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 26). فصل هشتم، در بیان شغل مقرب الخاقان دواتدار ارقام و احکام و پروانجات که عالیجاه منشی الممالک طغرا می کشد مهر دادن آن مختص دواتدار مذکور است... و جای او که می ایستد آن است که در صف قورچیان یراق، در پهلوی قورچی صدق که مهردارمهر ’شرف نفاذ’ نیز بوده ایستاده می شد. (تذکره الملوک صص 26- 27). دواتدار احکام مبلغ بیست وچهار تومان و.... مواجب و تیول و به شرح زیر رسوم داشته. (تذکره الملوک ص 57). دواتدار ارقام مبلغ چهل وسه تومان و یکهزار و کسری مواجب و تیول و به دستور دواتدار احکام رسوم داشته. (تذکره الملوک ص 58). - دواتدار احکام، دواتدار مهرانگشت آفتاب اثر. در سازمان اداری حکومت صفویه به کسی اطلاق می شده که مهر بیضی شکل پادشاه را در اختیار داشته و همواره ملازم و نزدیک خدمت سلطان بوده و در کمربند یاشال خود دوات، و در داخل جبۀ خویش کاغذ مهیا داشته و مستعد تحریر فرامین شاه و مهر زدن بدانها بوده است. (از سازمان اداری حکومت صفوی ص 119). - دواتدار مهرانگشت آفتاب اثر، دواتدار احکام. رجوع به ترکیب دواتدار احکام شود
محمدپاشا. یکی از سیاستمداران و رجال نامی و دانشمند و باکفایت عثمانی است که به نخست وزیری رسیده است. وفات وی به سال 1166 هجری قمری در مصر اتفاق افتاد. (از قاموس الاعلام ترکی)
محمدپاشا. یکی از سیاستمداران و رجال نامی و دانشمند و باکفایت عثمانی است که به نخست وزیری رسیده است. وفات وی به سال 1166 هجری قمری در مصر اتفاق افتاد. (از قاموس الاعلام ترکی)